Share for friends:

Read Stories And Texts For Nothing (1994)

Stories and Texts for Nothing (1994)

Online Book

Rating
4.07 of 5 Votes: 2
Your rating
ISBN
0802150624 (ISBN13: 9780802150622)
Language
English
Publisher
grove press

Stories And Texts For Nothing (1994) - Plot & Excerpts

بی نظیر و عجیب!بخش‌هایی از متن:"تا وقتی کلمات می‌آیند،چیزی تغییر نخواهد کرد،باز کلمات قدیمی بیرون زده اند.حرف زدن، چیز دیگری نیست،حرف زدن،خود را خالی کردن،اینجا مثل همیشه،چیز دیگری نیست.اما دارند بند می آیند،درست است، تغییر همین است، دارند بند می آیند،بد است،بد. با ترس از به انتها رسیدن، از اینکه همه چیز گفته شده باشد، که همه چیز را گفته باشی، قبل ار پایان، نه، چرا که این پایان خواهد بود،پایان همه چیز،مسلم نیست.به ناله کردن نیاز داشتن و نتوانستن..." "تنها کلمات سکوت را میشکنند، صداهای دیگر همه بند آمده اند. اگر ساکت بودم هیچ چیز نمی شنیدم. اما اگر ساکت بودم صداهای دیگر باز هم در می آمدند، صدا هایی که کلمات نمی گذاردند بشنومشان، یا که واقعا بندآمده اند. اما من ساکتم، گاهی پیش می آید، نه، هرگز، حتی یک لحظه. مدام هم گریه می کنم. جریان بی وقفه ای است از اشک و گریه." "... همیشه همان زمزمه است، که بی وقفه جاری است، مثل کلمه ای بی پایان و به همین دلیل بی معنا، زیرا آنچه به کلمات معنا می دهد پایان است." "درست است، تل کلمات، مرا مدفون کن، ای بهمن، و بگذار دیگر حرفی از هیچ موجودی نباشد، و از جهانی که باید ترکش کرد، و از جهانی که باید به آن رسید، تا که همه چیز تمام شود، جهان ها، موجودات، کلمات، و بیچارگی، و بیچارگی." "نه،نه روحی،نه تنی،نه تولدی،نه زندگی ای،نه مرگی،باید بدون این مزخرفات ادامه داد،اینها همه مرده اند از کلمه،از فرط کلمه،چیز دیگری نمی توانند بگویند،می گویند چیز دیگری نیست،که اینجا همین است و چیز دیگری نیست،اما همیشه این را نخواهند گفت،مهملات دیگری پیدا خواهند کرد،مهم نیست چه،و من خواهم توانست ادامه بدهم،نه خواهم توانست متوقف شوم،یا شروع کنم،یک قلپ دروغ دیگر،به عمرم کفاف می دهد،زمان و مکانم می شود،صدا و سکوتم می شود..."".. سکوت می شود، هوایی ساکن که روزی لحظه ای به لزره درآمد، غبار مختصری که دمی باریدن گرفت. هوا،غبار،اینجا نه هوایی هست، نه چیزی که غبار شود،و صحبت از لحظه ها، صحبت از دم ها، صحبت از هیچ است، اما چه می شود کرد،اینها اصطلاحاتی است که بکار می برد." لحن کتاب برای من خیلی تداعی کننده ی لحظات پیش از مرگ می انداخت و تمرکز و تاکید عجیب بکت بر کلمه من رو یاد این جمله از کتاب مقدس انداخت:"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم ..."

من دیگر با او حرف نمی زنم، من دیگر با خودم حرف نمی زنم، دیگر کسی را ندارم که با او حرف بزنم، و حرف می زنم، صدایی حرف می زند که نمی تواند صدای کسی باشد مگر من، چون کسی نیست مگر من. آری من او را گم کرده ام و او مرا گم کرده است، از میدان چشم، از میدان گوش ، این همان است که می خواستم، مگر ممکن است که چنان چیزی خواسته باشم، که چنین چیزی خواسته باشم، اما او، او چه می خواست، می خواست متوقف شود، شاید متوقف شده باشد، من متوقف شده ام، اما من که هرگز جنب نخورده ام، شاید مرده باشد، من مرده ام، اما من که هرگز زنده نبوده ام، اما او حرکت می کرد، نشان نشاط، در آن عصر ها، که خود می گذشتند، عصرهایی بی پایان، عصر هایی با شب، بی آنگه کلمه ای بگوید، بی آنکه بتواند کلمه ای بگوید، بی آنکه بداند کجا می رود، عاجز از توقف، گوش به فریاد های من، شنوای صدایی که فریاد می زد این نوعی از زندگی نیست، انگار نمی دانست، انگار آن کنایه ای به زندگی خودش بود، که نوعی از زندگی بود، تفاوت همین جاست، حالا می دانم حقیقت ندارد، اما بی کم و کسر می گویم، تفاوت هیمن جاست، می گویم، همین الان می گویم، می گذارمش برای پایان، و بعد پایان، خواهم توانست به پایان برسانم، دیگر نخواهم بود، دیگر به زحمتش نخواهد ارزید، دیگر لازم نخواهد بود، دیگر ممکن نخواهد بود، اما حالا هم به زحمتش نمی ارزد، حالا هم لازم نیست، حالا هم ممکن نیست، اوضاع استدلال چنین است.

What do You think about Stories And Texts For Nothing (1994)?

هذیان‌های بکت برایم خواندنی و تأمل‌انگیز است. از میان کتاب‌هایی که از او خوانده‌ام، پس از «درانتظار گودو» این یکی قشنگ‌ترین و اثرگذارترین بود؛ آکنده از جمله‌های ناب و عمیق و پرمعنا:-چه آرامشی است دانستن این‌که دیگر هیچ احساسی درپیش نیست!-با هم قدم می‌زدیم؛ دست‌دردست؛ ساکت؛ غرق دنیای خودمان؛ هرکس غرق دنیای خود، دست‌دردست، فراموش شده. این‌طور است که تا حالا دوام آورده‌ام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه می‌دهد. در آغوشم هستم. من خود را در‌آغوش گرفته‌ام؛ نه چنان بالطافت، اما وفادار، وفادار. حالا بخواب. گویی زیر آن چراغ قدیمی، به‌هم‌ریخته، خسته‌وکوفته، از این‌همه حرف‌زدن، این‌همه شنیدن، این‌همه مشقّت، این‌همه بازی.-چیزی این‌جا اتفاق نخواهد افتاد. هیچ‌کس این‌جا نخواهد بود و صداها از هرکجا که می‌آیند، بی‌جان‌اند.
—Mohamad Yoosofi

سوال هاي پاياني بي پايان، كاهلي كودكانه در برگ هاي پاياني، تصويرهاي آخر، پايان رويا، پايان آنچه مي آيد، آنچه مي گذرد، آنچه بود، پايان دروغ.آيا ممكن است، آيا بالاخره اين همان چيز ممكن است، خاموشي اين هيچ سياه و سايه هاي ناممكنش، آيا اين بالاخره همان چيز شدني است، كه ناشدني پايان يابد و سكوت ساكت شود، اين طور از خود مي پرسد، اين صدا كه سكوت است، يا منم، نمي شود گفت، همه اش همان روياست، همه اش همان سكوت است، صدا و من، صدا و او،او و من، و همه آنچه مال ماست،و همه آنچه مال آنهاست و همه آنچه مال آنهاست اما كي، روياي كي، سكوت كي، سوال هاي قديمي، سوال هاي پاياني، مال ما كه روياييم و سكوت، اما به پايان رسيده، به پايان رسيده ايم،ما كه هرگز نبوده ايم، به زودي هيچ نخواهد بود آنجا كه هرگز هيچ نبوده، تصويرهاي پاياني. و از آن كيست اين شرم، در هر يك ميليونيم گنگ هر هجا، و بي كرانگي سيري ناپذير پشيماني كه با هرگزش فروتر مي رود، از اينكه مجبور است بشنود، مجبور است بگويد،ضعيف تر از ضعيف ترين نجواها، اين همه دروغ را، و هر بار همان دروغ را كه به دروغ تكذيب مي شود، و از آن كيست اين سكوت جيغ آساي نمك نه ها بر زخم آري ها، صدا از خود مي پرسد.و مي پرسد بر سر آرزوي دانستن چه آمده است، ديگر نيست،قلب ديگر نيست، سر ديگر نيست، كسي چيزي حس نمي كند، چيزي نمي پرسد، چيزي نمي جويد، چيزي نمي گويد، چيزي نمي شنود، تنها سكوت است
—Maryam

I read it because his collection of 3 novels, after reading so much praise about them, was a rare book where I started reading but couldn't go on (har-har). So I thought this would be a shorter snappier way of getting into the prose style. It was certainly more accessible, but I couldn't get much beyond reading it word by word. I rarely felt anything. Beckett gets a lot of praise for stripping down language and writing to it's bare essentials, which may be true, but stripping writing down to the essentials seems to involve representing a life that is stripped down to the essentials, which, I guess I'm glad that people try that and write about it, but it seems like a choice, no more holy for it's complete lack of the holy, and not a choice that, once observed, seems particularly appealing.
—k

Write Review

(Review will shown on site after approval)

Read books by author Samuel Beckett

Read books in category Paranormal Fantasy